تفاوت بین ذهن ناخودآگاه و خودآگاه (بخش2)
در این مقاله میخواهیم به ادامه تفاوتهای اصلی بین ذهن ناخودآگاه و خودآگاه که در مقاله قبل مطرح کردیم بپردازیم.
ادامه تفاوتهای ذهن ناخودآگاه و خودآگاه:
4-عملکردها
ذهن خودآگاه عملکردهای ارادی را کنترل میکند. برای مثال من میتوانم آگاهانه بازوی خودم را بالا و پایین ببرم. من میتوانم به این طرف و آن طرف راه بروم. اینها اقدامات آگاهانه هستند.
یک نکته مهم این است که ذهن خودآگاه در یک زمان تنها یک کار میتواند انجام دهد. ذهن خودآگاه نمیتواند همزمان دو کار را انجام دهد. ممکن است کسی بحث کند که همزمان میتواند مطالعه کد و تلویزیون ببیند. اگر شما واقعا از کاری که در یک لحظه انجام میدهید آگاه شوید. خواهید دید که شما یا در حال مطالعه هستید یا در حال تماشای تلویزیون. انجام هر دو کار مسلزم این است که شما سریعا بین این دو فعالیت تغییر حالت بدهید.
مقالهای در نیویورکتایمز یک پژوهش علمی را چاپ کرد که نشان میداد افراد نمیتوانند بهصورت آگاهانه همزمان رانندگی کنند و با تلفن همراهشان صحبت کنند. بهعبارتدیگر، شما یکی از دو کار را آگاهانه انجام میدهید، اما هر دو را همزمان انجام نمیدهید. با استفاده از تصاویر رزونانس مغناطیسی از فعالیت مغز، دانشمندان متوجه شدند مغز برای وظایفی که نیازمند توجه هستند دارای میزان حافظه محدودی است. یک دانشمند اظهار کرد که وقتی شما واقعاً میخواهید به صدای کسی پشت تلفن گوش کنید، چشمان خود را میبندید.
مقالهای دیگر در یک روزنامه منتشر شد که مادری آنقدر مجذوب مکالمه با تلفن همراه خود شده بود که بدون فرزند چهارماههاش از اتوبوس پیاده شد.
آزمایشی ساده ثابت خواهد کرد که ذهن خودآگاه شما در یکزمان تنها یک کار را میتواند انجام دهد. یکشی سبک مانند یک خودکار را بردارید. اراده کنید که آن را رها کنید. ساده است! برای رها کردن خودکار شما باید یک تصمیم آگاهانه میگرفتید که چه وقت آن را رها کنید. حالا خودکار را نگهدارید و مرتب به خودتان بگویید، “من میتوانم آن را رها کنم؛ من میتوان آن را رها کنم…” و ادامه بدهید. اگر بهدرستی روی این فکر تمرکز کنید، این فکر که شما میتوانید خودکار را رها کنید، آنگاه نمیتوانید تصمیم بگیرید که چه وقت خودکار را رها کنید. اگر نتوانید تصمیم بگیرید که چه وقت خودکار را رها کنید، آنگاه نمیتوانید آن را رها کنید. شما نمیتوانید پشت سر هم فکر کنید، “من میتوانم خودکار را رها کنم” و همزمان بهصورت آگاهانه فکر کنید “حالا من خودکار را رها خواهم کرد”.
به زمانی فکر کنید که رانندگی یاد گرفتید. بسیاری از ما در یک ماشین با دنده دستی آموزش دیدیم. اولین درس به این صورت بود. شما کلید را روی روشن چرخاندید. ماشین حرکت ناگهانی داشت و موتور خاموش شد زیرا فراموش کرده بودید که دنده را روی خلاص بگذارید. شما مجدداً ماشین را روشن کردید اما خاموش شد زیرا گاز کافی به موتور ندادید. شما به این فکر کردید که کلید را بچرخانید. دوباره ماشین را روشن کردید و کمی گاز دادید. دنده را تعویض کردید و صدای ناجوری را شنیدید. شما فراموش کرده بودید که کلاچ را فشار بدهید. کلاچ را رها کردید و موتور خاموش شد. شما فکر نکردید که گاز بیشتری به آن بدهید. درنهایت، ماشین شروع به حرکت کرد و پدرتان فریاد زد، “مراقب باش”، اوه، شما به هدایت ماشین فکر نمیکردید؛ شما داشتید به تعویض دنده فکر میکردید.
آموختن رانندگی مثال خوبی است از اینکه چقدر برای ذهن خودآگاه سخت است که چند تا کار را همزمان انجام دهد. بههرحال، بعدازاینکه عملکردها را یکی پس از دیگری به ذهن ناخودآگاه موکول کردید، رانندگی آسان شد- دیگر نیازی به تلاش آگاهانه نداشت.
ضربه زدن به توپ گلف مثال دیگری است. وقتی شما در حال یادگیری هستید، در حین ضربه زدن چیزهای زیادی هست که باید به آنها فکر کنید. ضربه یک مبتدی ناشیانه و اغلب نامنظم است. بعدازاینکه هر مرحله را به ذهن ناخودآگاه خود منتقل کردید، نیازی ندارید که هرگز درباره ضربه زدن فکر کنید. درواقع، فکر کردن درباره ضربه (فعالیت ذهن خودآگاه) با آن مداخله میکند.
ذهن ناخودآگاه، برخلاف آن، میتواند تریلیونها عملکرد را همزمان انجام دهد. ما نیازی نداریم که بهدقت به نفس کشیدن، به عرق کردن وقتیکه گرممان است، به هضم غذایمان، جنگیدن با اجسام بیگانه، آزاد کردن انسولین، و غیره فکر کنیم. روی این موضوع مجدداً در دست بعدی وقتی ذهن ناخودآگاه را بهعنوان یک کامپیوتر بررسی میکنیم، بحث خواهیم کرد.
ذهن ناخودآگاه شما دائماً با تمام سلولهای بدن شما در ارتباط است، و متقابلاً سلولها نیز با ذهن ناخودآگاه شما ارتباط برقرار میکنند. برای اینکه درباره این موضوع جذاب بیشتر بیاموزید مولکولهای احساس نوشته کندیس پِرت، پیشتاز در حوزه جدید پزشکی، سایکونوروایمنولوژی، را مطالعه کنید.
5-فرایند شناختی
ذهن خودآگاه منطقی است. توانایی فکر کردن، فکر کردن بهصورت خودبهخودی، استدلال، انتقاد، تحلیل، قضاوت، پسندیدن، انتخاب، تبعیض، برنامهریزی، اختراع و ساخت، استفاده از ادراک و پیشبینی را دارد. از استدلال استنتاجی و قیاسی استفاده میکند.
ذهن خودآگاه شما معمولاً، تأثیر دادههای ورودی به ذهن ناخودآگاه را فیلتر میکند. همهچیز وارد ذهن ناخودآگاه میشود، اما ذهن خودآگاه میتواند روی اثر یا قدرتی که آن ورودی بر ذهن ناخودآگاه دارد تأثیرگذار باشد. همانطور که قبلاً ذکر شد، ذهن خودآگاه تا سن سهسالگی شروع به رشد نمیکند و تا حدود ۲۰ سالگی رشد آن کامل نمیشود. شما در طول سالهای بحرانی شکلگیری اولیه این فیلتر را ندارید. بنابراین، مقدار زیادی زباله در ذهن ناخودآگاهتان دارید که برای سلامتی، آرامش ذهن و بهرهوری زیانبخش هستند.
برعکس، ذهن ناخودآگاه منطقی نیست؛ ذهن احساسی است. ذهن ناخودآگاه منبع عشق، کینه، دلتنگی، ترس، حسادت، ناراحتی، عصبانیت، لذت، آرزو و غیره است. وقتی میگویید، “احساس میکنم…” منبع احساس ذهن ناخودآگاه است. به یک مثال افراطی فکر کنید، مثل خشم. شخصی که خشم عمیق را اظهار میکند احساسی شدید، با شدت بسیار زیاد، از خود نشان میدهد که بهشدت غیرمنطقی است، و یادآوری (آگاهی) ضعیفی از وضعیت خودش بعدازآن دارد.
ذهن ناخودآگاه بهصورت قیاسی استدلال میکند، از خاص به عام. اگر به او بگویید که سربههوا هستید، راهی برای شما خواهد یافت تا چیزی را سربههوا انجام دهید. معمولاً استدلال قیاسی منطقی نیست.
ذهن خودآگاه بهصورت عینی به کلمات فکر میکند. در حالت عینی کلمه “مادر” به معنی سرپرست زن است. از طرفی، ذهن ناخودآگاه درونی (غیر عینی) است و به کلمات معانی ضمنی اضافه میکند. وقتی کلمه “مادر” را میشنوید، تمام انواع احساسات برانگیخته میشوند. این احساسات از ذهن ناخودآگاه برخاسته میشوند.
6-اراده، قدرت و اراده قدرتمند
ذهن خودآگاه داری حس آگاهی است. اشخاص، مکانها، شرایط و چیزها را میشناسد. ذهن خودآگاه میداند که میداند. شامل اطلاعاتی است که ما خودمان هستیم و اینجا هستیم.
مهم این است که ذهن خودآگاه دارای اراده است. اراده توانایی ذهن خودآگاه برای شروع و هدایت یک فکر یا عمل است. اراده به جهتگیری افکارتان کمک میکند. انسانها دارای اراده آزاد هستند.
اما ذهن ناخودآگاه دارای قدرت است! مقالهای در روانشناسی امروز، در آگوست ۱۹۷۴ بیان کرد، “… ما کشف کردیم که مغز یک منبع انرژی الکتریکی است؛ میتواند کارهای الکتریکی انجام دهد.” مغز شما حدود ۲۵ وات توان تولید میکند. ذهن ناخودآگاه این انرژی را بهعنوان تمایلات، احساسات، انگیزهها، انقباض ناگهانی اعصاب و غیره ارسال میکند.
این انرژی در ذهن ناخودآگاه خستگیناپذیر است؛ مغز شما ۲۴ ساعت شبانهروز، در تمام عمر شما کار میکند.
یکچیز شگفتانگیز درباره استفاده از ذهن ناخودآگاه این است که این کار بدون تلاش است. برای استفاده از ذهن ناخودآگاه شما هیچ تلاش آگاهانهای نیاز نیست. تلاش آگاهانه، هرچقدر هم بهخوبی هدفمند شده باشد، تنها مانعی برای ذهن ناخودآگاه ایجاد میکند.
انجام کاری با ذهن خودآگاه نیازمند تلاش است. به یاد بیاورید که چگونه یادگرفتن چیزی برای اولین بار نیازمند تلاش است. برای مثال، کمی طول کشید تا یاد بگیریم بند کفش را ببندیم. برای بار اول و یا دوم پیچیده است. تصور کنید که شما مجبور بودید تمام مراحل را تا حدی شفاف بنویسید که فردی که هرگز یک پاپیون را ندیده است بتواند یکی درست کند.
وقتی گره زدن یک پاپیون تبدیل به عادت شد- بهعبارتدیگر، این عمل به ذهن ناخودآگاه محول شد – آسان شد. آنقدر آسان که شما مجبور نیستید وقتی آن را انجام میدهید به آن فکر کنید. درواقع، احتمالاً شما گره زدن بندهای کفشتان را به یاد نمیآورید زیرا آن را ناخودآگاه انجام میدهید.
یک قهرمان پرش بعدازاینکه یک رکورد بهجای گذاشت در مصاحبهای در تلویزیون گفت، “من پرش رکوردم را به یاد نمیآورم، اما وقتی شروع به پرش کردم میدانستم موفق میشوم. ” او به خاطر نمیآورد زیرا ناخودآگاه پرش را انجام میداد. او اجازه داد ذهن ناخودآگاهش غلبه کند. ذهن ناخودآگاه میتواند تمام اعمال را بدون تلاش ذهنی انجام دهد. اگر او توسط ذهن خودآگاهش پرش را انجام داده بود، این یک تلاش محسوب میشد و معمولاً بهخوبی انجام نمیشد.
بهترین کتاب درباره این موضوع بازی داخلی تنیس نوشته تیموثی گالوی است. اگر شما یک تنیسباز نیستید به خاطر این عنوان گمراه نشوید؛ فقط وقتی آن را میخوانید بهطور ذهنی “تنیس” را حذف کنید و هر کلمه دیگری که دوست دارید بهجای آن بگذارید. گالوی بهصورت شفاف توضیح میدهد که چطور ذهن خودآگاه نمیتواند کاری مثل ضربه زدن به توپ تنیس را بهخوبی انجام دهد (یا رانندگی یا ضربه زدن به توپ گلف). درحالیکه ذهن ناخودآگاه میتواند یک وظیفه دشوار را بدون تلاش انجام دهد، و وقتی توسط ذهن خودآگاه تداخلی صورت نگیرد آن را تمام و کمال انجام میدهد. این یک ترفند است – دور نگهداشتن ذهن خودآگاه از مسیر.
بنابراین، ذهن خودآگاه دارای اراده است و ذهن ناخودآگاه دارای قدرت. وقتی ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه هماهنگ باهم باشند، شما اراده قدرتمند دارید. شما “تک-ذهنه” میشوید.
اما وقتی ذهن ناخودآگاه و ذهن خودآگاه در تضاد باشند، اراده قدرتمندی وجود نخواهد داشت. شما “دو-ذهنه” میشوید. ذهن خودآگاه شما نمیتواند مستقیماً به ذهن ناخودآگاه شما غلبه کند و به آن “اراده ” بدهد که کاری را انجام دهد.
امیل کوئه (۱۹۲۶-۱۸۷۵) در درمان بیماریهای مختلف در اروپا بسیار موفق بود. او به بیان سریع یک جمله تأکیدی اعتقاد داشت (حرف زدن سریع و نامشخص، بهطوریکه ذهن ناخودآگاه خسته شده و نتواند توجه کند)، تا زمانی که درون ذهن ناخودآگاه غرق شود و کاملاً توسط آن پذیرفته شود. شما احتمالاً یکی از این جملات تأکیدی آشنا را شنیدهاید، “هرروز از هر لحاظ بهتر و بهتر میشوم”.
کوئه گفت، “وقتی اراده و تصور در تضاد باشند، تصور همواره برنده میشود”. یعنی باید گفت، وقتی ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه در تضاد باشند، همواره ذهن ناخودآگاه برنده میشود.
ذهن ناخودآگاه برنده میشود زیرا قدرت دارد (دارای توان الکتریکی و شیمیایی است)، و بزرگتر است.
وقتی یک مرد چاق اراده میکند که رژیم بگیرد، اگر تمایل ذهن ناخودآگاهش را برای خوردن بیشازحد تغییر ندهد، درنهایت ذهن ناخودآگاهش برنده خواهد شد. او هرچه وزن از دست بدهد دوباره به دست خواهد آورد. او ممکن است اراده کند که آن دسر خوشمزه را نخورد، اما اشتیاق موجود در ذهن ناخودآگاه برنده خواهد شد. او دسر را خواهد خورد و بدون تلاش آن را خواهد خورد.
وظیفه شما این است که بیاموزید ذهن ناخودآگاه چطور کار میکند و چطور به نفع خودتان از آن استفاده کنید. ذهن ناخودآگاه دارای قدرت تسلط است، اما بهاندازه ذهن خودآگاه شما باهوش نیست. شما یاد میگیرید چطور آن را تبدیل به غول شخصی خود بکنید، نه ارباب خودتان.
7-حافظه
ذهن خودآگاه دارای حافظه محدود بوده و بیشتر آن کوتاهمدت است. ذهن ناخودآگاه کاملاً برعکس است، عملاً دارای حافظه نامتناهی است. شاید فکر کنید برای شما اینطور به نظر نمیرسد. خوب، درست است. شما برای هر چیزی که در زندگی خود تجربه کردهاید حافظه کافی داشتهاید. این یادآوری شماست که جایزالخطا است.
8-کنترل
وقتی ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه شما در تضاد باشند، ذهن ناخودآگاه شما برنده میشود، اما در صورتی ندانید چطور آن را کنترل کنید. شما خواهید آموخت که چطور روی ذهن ناخودآگاهتان تأثیر گذاشته و آن را کنترل کنید تا او شما را کنترل نکند. شما میخواهید او را غول خود بسازید! ذهن خودآگاه شما قرار است که ارباب شود، و ذهن ناخودآگاه شما قرار است که غول باشد.
ذهن خودآگاه میتواند ذهن ناخودآگاه را به اقدام، تغییر عادات، برعکس کردن الگوهای فکری منفی، بهبود سلامتی فیزیکی و روحی ما ترغیب کند و ذهن خودآگاه حتی میتواند روی عملکردهای غیرارادی ما تأثیرگذار باشد.
چند دهه قبل، تفکر دنیای غربی این بود که کنترل عملکردهای غیرارادی غیرممکن است. دنیای غربی حالا میداند که کنترل عملکردهای غیرارادی مانند فشارخون، ضربان قلب، و جریان خون در ناحیه خاصی از بدن ما امکانپذیر است.
جدول زیر تفاوتهای ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه جمعبندی میکند:
مقایسهی ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه
مشخصه | ذهن خودآگاه | ذهن ناخودآگاه |
سن | جدید | قدیمی |
اندازه | کوچک | بزرگ |
بینایی | میبیند | کور |
ارتباط | کلمات | تصاویر، احساسات |
فرایند شناختی | منطقی | غیرمنطقی |
بالیدگی | بالغ | نابالغ |
زمان | گذشته، حال، آینده | حال |
ارادهی قدرتمند | اراده | قدرت |
عملکردها | ارادی | غیرارادی |
عملکردها در یکزمان | یک | تریلیون |
حافظه | محدود | نامحدود |
کنترل | ارباب ضمیر ناخودآگاه | بدن و رفتار غول شما |
این مقاله برگرفته از کتاب غول درون نوشته هری کارپنتر است.
اگر علاقهمند مطالعه با ذهن ناخودآگاه هستید پیشنهاد میکنیم محصول زیر را مشاهده کنید:
هیچ نظری وجود ندارد